علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

دونه سیب

خاطرات زایمان

بذارین از شب قبلش شروع کنم.شب قبلش رفتیم خونه ی خواهر شوهرم که بچه شو ببینیم آخه خیلی وقت بود ندیده بودیمش.خونه شون هم طبقه ی چهارم بود و آسانسور هم نداشتن خلاصه به هر مکافاتی بود رفتم بالا و نی نی شو دیدم و کلی باهاش بازی کردم بعد برگشتیم خونه و طبق روال همیشه خوابیدیم و صبح برای نماز پا شدیم شوهرم چون زود باید از خونه بره بیرون نمازشو سریع خوند و رفت بعد من پا شدم از رختخوابم که یهو احساس کردم کیسه آبم پاره شد ولی هنوز شک داشتم می خواستم همون لحظه زنگ بزنم به شوهرم بگم برگرده خونه ولی گفتم ولش کن بذارم بره شاید وقتش نباشه بنده خدا از کارش میفته یه 1 ساعتی با خودم کلنجار می رفتم که آیا خودشه یا نه.آخه قرار بود 16 دی زایمانم ب...
10 بهمن 1392

پسرم دهنش برفک زده

پسرم دهنش برفک زده دیشب بردیمش دکتر،بهش دارو داده. بمیرم براش لای پاهاشم سوخته و دون دون شده.پوست پوست هم شده پوشکشو عوض کردیم گفتیم شاید از اون باشه 29 دی ماه   راستی میلاد پیغمبر اکرم و امام جعفر صادق هم مبارک باشه ...
29 دی 1392

علیرضا به دنیا اومد

با سلام به دوست جونای خوبم که به وبلاگم سر می زنید   آقا علیرضای ما 2 روز زودتر یعنی در تاریخ 14 دی ماه ساعت 12:20 ظهر با عمل سزارین در بیمارستان مصطفی خمینی به دنیا اومد   وزن پسرم 2700 و قدش 47 بود. دور سرشم 35 بود. حالا همه بگین ماشالله حالا عکساش اولین روز تولدت تو بیمارستان 4 امین روز تولدش   5 امین روز تولدش 6 امین روز تولدش 8 امین روز تولدش ...
22 دی 1392

خبر خبر

بالاخره ناف پسرم افتاد روز 8 ام تولدش یعنی 21 دی ماه بابایی هم واسش روز 7 ام تولدش یعنی 20 دی ماه گوسفند عقیقه کرد دستش درد نکنه ای کاش می شد بوی تنت و لطافت پوستت رو مثل عکس و فیلم ضبط کرد پسرم ...
22 دی 1392

اولین برف زمستونی عمر جنینی ات

سلام عشق مامان امروز 12 دی اولین برف زمستونی از راه رسید و تنها 4 روز به اومدنت به این دنیا مونده راستی دو سه روزه بدجور تکون میخوری فکر کنم فهمیدی میخوای بیای امروز شهادت آقا امام رضاست و ما طبق نذرمون امروز نذری داریم(خود خودمون) درسته وضع مالی مون زیاد خوب نیست ولی خود امام رضا رسوند راستی دیروز برای آخرین بار صدای قلب نازتو از دستگاه شنیدم قراره ماه صفر که انشالله تموم شد من و بابایی با هم تو خونه عکس بندازیم که خاطره بمونه برامون میخوام اگه بشه یه فیلم یادگاری هم بگیرم که توش حرف بزنیم اینم عکسای اولین برف ...
12 دی 1392

یه هفته خوب(38)

سلام عشق مامان امروز 9 دی شما 38 هفته ات کامل شد.خیلی خوشحالم یک هفته دیگه انشالله تو بغلمی امیدوارم فقط وزنت خوب باشه اندازه ی کدو تنبل شدی عزیز دلم تو این هفته رفتم موهامو خوشگل کردم تا وقتی مهمون میاد شما رو ببینی نگه چه مامان شلخته ای راستی یه کار ترجمه ی خیلی خوب هم گرفتم واقعا خدا روزی رسونه ها اینم از پیش پا قدم تو گل پسره راستی سید علی فردا میره خونشون دلم واسش خیلی تنگ میشه آخه هر روز بهش سر میزدم یه روز پیشش مونده بودم خیلی کیف داد حالا تو حسودی نکن زشته راستی مامان بزرگ هم پریروز اومد خونمون بخاری اتاق خوابمونو وصل کرد و خونمو تر تمیز کرد دستش و...
9 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه سیب می باشد