عزاداری و یک سری حرفای جامونده
سلام عزیزم بالاخره بعد از یه هفته خونه نشستن با مامان بزرگ(مامان بابایی) و عمه محدثه رفتیم مسجد واسه مراسم عزاداری امام حسین(ع).خیلی خوب بود آخه شب تاسوعا مخصوص حضرت عباسه و منم خیلی ابالفضلی ام. یه دل سیر گریه کردم.این روزا خیلی غصه داریم من و بابایی.به خاطر شرایط سخت مالی هستش.امیدوارم تو که میای روزی پرباری با خودت بیاری و همه ی مشکلاتمون با اومدنت حل بشه. راستی عزیز دلم الان حدود 1 هفته است سکسکه هاتو حس می کنم و خیلی خیلی احساس سنگین شدن می کنم دیروز رفتم مرکز بهداشت محلمون پرونده مو کامل کردم آمپولمم زدم هفته ای یه دونه آمپول دارم آخه دکتر گفته باز تو جات تنگه باید هفته ای یه دونه از این آمپولا بزنم.تازشم این هفته ه...
نویسنده :
مامان جونت
9:57