علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

دونه سیب

بازم بعد از 4 ماه اومدم

1394/5/13 20:46
نویسنده : مامان جونت
857 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز من.یه روزی دونه سیب صدات می کردم ولی حالا واسه خودت مردی شدی.

تو 16 ماهگی یه مریضی خیلی سخت گرفتی که به اسهال و استفراغ افتادی و هر چی که تو ماه پیش اضافه کرده بودی رو به یکباره کم کردی و خیلی لاغر شدی.اون ماه بدترین ماه زندگی م بود خیلی سخت گذشت یه یکی دو روزی رو رفتیم خونه ی مامان بزرگ موندیم و ب مامان بزرگ هم زحمت دادیم.خودمم همپای تو مریض شدم.از طرف دیگه درست تو همون ماه هم داشتی دندون درمیاوردی.خلاصه که هر چی بود گذشت.

برای راه افتادنت دو ماه زحمت کشیدم یعنی از اول 16 ماهگی من بهت تمرین میدادم که بایستی و با دست زدن و تشویق کردن یه هفته ای تونستی بایستی خوشبختانه.19 فروردین یه کمی تونستی تاتی تاتی راه بری ولی هنوز خیلی مسلط نبودی.من همینطور به تلاشام ادامه می دادم.تا اینکه 19 اردیبهشت بالاخره تونستی خودت روی پای خودت بایستی و راه بری و کابوس چندین ماهه ی من هم به اتمام رسید.خیلی غصه خوردم نذر و نیاز کردم تلاش کردم تا تو راه بری.مامانی هم کلی برا زحمت کشید و هی تو رو اینور اونور می برد تا راه رفتنت تقویت بشه.

از لحاظ حرف زدن که فعلا خوب نمیتونی کلمات رو ادا کنی ولی از تموم شدن 18 ماهگیت به اینور بهتر شدی.

کلماتی که الان میگی:بابا،ماما،پپپپپ(یعنی توپ)،جیز،نه،بااااا(یعنی آب)،بددددده(مهمترین کلمه ای که همه جا به کار می بریش،مثلا وقتیواقعا یه چیزی رو میخوای بگیری آهنگ این کلمه رو کشیده می کنی بددددددده،و وقتی میخوای بگی منم ببر میگی بده بده بده)

خلاصه که چیزای زیادی نمیگی ولی ماشالله همه چی رو می فهمی

تا بابات مثلا میگه درو باز کن بد بدو میری سمت در و میخوای بری بیرون،مثلا وقتایی که کف آشپزخونه رو میخوام تمیز کنم بهت میگم اخ شده اینجا نیا مثل آقاها همون بیرو آشپزخونه می ایستی و نمیای تو،مثلا وقتی زیرانداز میندازم خودت می فهمی که وقت غذا خوردنه و میای میشینی رو زیرانداز.

از شیطنتات بگم که وقتایی که اتاقتو بهم میریزی من مثل کورههههه آتیشی میشم

یه چندوقتی هم هست که دیگه از آب نمیترسی از وقتی که شعر آبتنی عروسک چرا رو برات میذارم

 

راستی تو مسابقه نی نی سایت مسابقه سفره افطار من هم برنده شدی و 100 هزار تومان جایزه بردی

کلا 4 بار تو مسابقه نی نی سایت برنده شدی دفعه اول یه فشارسنج و طناب بردی،دفعه دوم 2 دست چینی زرین،دفعه سوم یه عالمه خرت و پرت خخخ،دفعه چهارم هم که همین 100 هزار تومانه بود مبارکت باشه عزیز مامان

تو مسابقه دعوت سایت بانو هم برنده شدی و اونجا هم 100 هزار تومان جایزه بردی

حالا بریم سراغ عکس ها

اول دو تا عکس از 16 ماهگی

این دشداشه رو عمو هادی از مکه برات آورده دستش درد نکنه

حالا 17 ماهگی ت

اینجا تولد سه سالگی سارا و ثناست

اینجا رفتی فضولی تو آشپزخونه

اینم از کیک 5 مین سالگرد ازدواج مامانی و بابایی و البته 33 مین تولد بابایی

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان نینی
15 مرداد 94 16:11
ای جانم علی رضای عزیز
مامان جونت
پاسخ
فدات آرام جونم النا رو ببوس
مهتاب مامان اریا
11 شهریور 94 15:12
عزچچچیزم فاطمه جون چه بزرگ شده گل پسرت ماشالله
مامان جونت
پاسخ
فدات شم مهتاب جونم آریا جونی رو ببوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه سیب می باشد