علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

دونه سیب

وارد 5 ماه شدی نفس مامان

1393/3/9 1:19
نویسنده : مامان جونت
550 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی 4 ماه و 2 هفته ات شد تونستی بالاخره یه کمی جغجغه هاتو و عروسکاتو تو دستت بگیری

غلت زدن هم یه کمی میری و دوباره برمیگردی فعلا کامل نمی تونی غلت بزنی

البته 7 خرداد مصادف با 4 امین سالگرد ازدواج مامان و بابا و تولد 32 سالگی بابایی تونستی خودت برگردی ولی بازم دستت رو نتونستی از زیرت دربیاری ولی اشکال نداره همینم غنیمته ههههههههخندونک

2 خرداد آش دندونی سید علی پسر عمه ات رو خوردیم به تو هم دادیم

فکر می کنم یه هفته 10 روز دیگه دندون تو هم دربیاد آخه لثه هات سفید و متورم شده و دستاتو سفت می مالی به لثه هات انگشتمو که می کشم به لثه هات یه چیزایی حس می کنم ولی فعلا نترکیده لثه هات

اینم عکسای ماه پنجم

اینجا 4 ماه و 2 روزته رفتی حموم منو که دیدی ذوق زده شدی باز

4 ماه و 4 روزته

این لباسا هموناییه که من و بابایی از مکه واست خریدیم و به خانه ی خدا متبرکش کردیم

عاشق خنده هاتم

اینجا تولد دوقلوهای دایی حمید:سارا و ثناست

تولد 2 سالگیشونه که شما 4 ماه و 5 روزته و مامان بزرگ به زور اون وسط نوه ها جات داده هههههههه

4 ماه و 8 روز بازم تو حموم

تو 4 ماه و 27 روز بالاخره تونستی خودت برگردی و دستتم دربیاری

پسندها (2)

نظرات (7)

لیدای آبی
10 خرداد 93 13:51
ای جون خاله فدای تو بشم آب بازی من... انشاء ا... حمام دامادیت ، حمام زیارت خانه خدا فدای خنده هات بشم
مامان جونت
پاسخ
فدات خاله لیدا جونم ایشالله خبر اومدن گندم یا بردیا جونی
ساناز مامان نیکان
13 خرداد 93 18:37
علیرضا خاله نازنینم چقد بزرگ شدی...چقد نازتر شدی...چقد بوربورک تر شدی...فدای شما بشم من...قربون اون لباسای متبرکت بشم من..خاله نیکانی من لباس متبرک نداره خوش به حالت...فقط یه دستمال متبرک به ضریح قمربنی هاشم داره. ایشالا همینجوری همیشه خندون و اقا باشی و دل مامان فاطمرو ببری خاله ای...یک دنیا میبوسمت چچل من...پس چرا زلفات درنمیاد خاله؟؟؟ یکسره هم که توی حمومی ..ای آتیش پاره ی من..مامانش گاز بگیر اون دستاشو
مامان جونت
پاسخ
هههههههه قربونت خاله ساناز.نیکان جونی مو ببوسششش.اشتال نداره خاله ساناز نمی دونم چرا موهام در نمیاد چچل شدم رفتتتت
مهتاب مامان اریا
15 خرداد 93 11:03
ماشالله ماشاله به ان جیگر 5 ماهگیت مبارک علیرضا جونم
مامان جونت
پاسخ
ممنون خاله مهتاب جونم
سعيده ماماطهورا
17 خرداد 93 10:46
ماشالله هزارالله اكبرچقدربزرگ شده جيگرخاله
مامان جونت
پاسخ
ممنون عزیز دلم سعیده جونم محمد مهدی رو ببوسش
سوگل مامان رسا
20 خرداد 93 22:12
ماشاالله علیرضا جونم بزرگ شده غلت زدنت مبارک باشه خاله جون خاله فاطمه به وبلاگ ما هم سر بزن لطفا
مامان جونت
پاسخ
ممنون خاله سوگلی مواظب رسا جون باش چشم میایم اونجا هم سر میزنیم
سمیرا
21 خرداد 93 17:38
سلام خوچله خاله خوبی عزیزم پنچ ماهگیت مبارک وای امان از دست این گوش هاتون که اینجور بر میگرد ارشیا هم همیجور دیگه کلافه شدم از دست گوشش از بس برمیگرد منم دیگه بیخیالش شدم
مامان جونت
پاسخ
آخ گفتی سمیرا جووووون دیگه منم بی خیالش شدم چه میشه کرد
ارام (کوچمولو)
21 خرداد 93 22:23
ای جان خدا حفظش کنه
مامان جونت
پاسخ
فدای تو خاله آرام جونی خیلی ممنون که اومدی سر زدی گل دخملمو مواظبش باش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه سیب می باشد